دلم میخواهد این ترم که تمام شد ، در کنار این همه غرق بودن در خواندن و نوشتن و تدریس، یک کارِ هنری که دست هایم را جان تازه بدهد پیدا کنم. 

سرگردانم بین خیاطی، نمد دوزی، قلاب بافی و گلدوزی. دلم میخواد کار ظریف باشد و روح دار. احتمالا گلدوزی بیشتر با شخصیتم مطابق باشد.

 

پ.ن: نمیدانم چرا یاد گرفتن کارهای این چنینی برای من هیچ وقت در اولویت نبود؟ همیشه سر زندگی ام انقدر شلوغ بود که احساس می‌کردم این کارها اتلاف وقت است. حالا فکر نمی‌کنم اتلاف وقت است، ولی نمیدانم چه غایتی دارد؟ برای من که هدف گرایم این باید قبل از شروع کار جا بیفتد. که "چرا؟" . که " خب که چی؟ "

 

+ ازونجایی که من گلدوزی یاد بگیرم رو لباسامون تمرین میکنم، و چون لباسای خودم رو میترسم خراب بشه اول رو لباس های همسرم نقش و نگار میزنم، از همین تریبون اعلام می‌کنم هر لباسی خواستین بپوشین قبلش چک کنید که روی یقه ش گل گاو زبون یا سنبل الطیب ندوخته باشم مثلا :دی

در اشتیاق تکامل انگشت هایم

رو ,وقت ,  ,گلدوزی ,کار ,هایم ,اتلاف وقت ,برای من ,چی؟   ,  ازونجایی ,ازونجایی که

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روزانه نویسی یه دختر چاق که قبول نداره چاقه :)) درس سلام داروخانه زرگری معرفی اینورتر های شرکت توزیع ابزار آروا دختر آسمانی معرفی برترین های روز دنیا شیخ مرتضی امامی تلارمی ساروی تجهیزات موتورخانه پرشین ماینر کتابخانه عمومی شاهد شندآباد